.تعمیـــرکاران کیان ست (kiansat.kim)تابع قوانین -جمهموری-اسلامی ایران میباشد و ارسال هر گونه مطلب سیاسی،مذهبی،غیراخلاقی و خرید و فروش متعلقات ماه-واره و دیگر موارد مجرمانه ممنوع میباشد وبا کاربران خاطی به شدت برخورد میگردد انجمن فقط تعمیرات لوازم الکترونیک میباشد...













سلام مهمان گرامی؛
به کیان ست خوش آمدید برای مشاهده انجمن با امکانات کامل می بايست از طريق این لینک عضو شوید.

http://teranzit.pw/uploads/14469017281.png
پیام خصوصی به مدیریت کل سایت ........... صفحه توضیحات و شرایط گروه ویژه ........... ...........
ارتباط تلگرامی با مدیریت سایت ................. ایدی تلگرام suportripair@ .................
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: زشت ترین ولی موفق​ترین دختر دنیا +عکس

  1. #1


    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    محل سکونت
    ایرانم
    علایق
    Contacts Network
    شغل و حرفه
    voip manager
    نوشته ها
    412
    تشکر ها
    1,227
    2,960 سپاس از424 پست

    پیش فرض زشت ترین ولی موفق​ترین دختر دنیا +عکس

    زشت ترین ولی موفق​ترین دختر دنیا +عکس

    مجله ایده آل: فکرش
    را بکن! بیماری نادری در جهان باشد که فقط تو و 2نفر دیگر به آن مبتلا
    باشید. فکرش را بکن این بیماری، تو را از یک آدم معمولی تبدیل کند به
    زشت ترین دختر جهان و باز هم فکرش را بکن که در جهانی زندگی کنی که وقتی
    فیلمی 8 ثانیه ای از تو، روی شبکه های مجازی قرار می گیرد، عده زیادی از
    کسانی که فیلم را دیده اند، به جای همدردی و دلگرمی دادن،شیوه های نادرست
    را در پیش بگیرند، اما با وجود این تو بتوانی بر همه مشکلات غلبه کنی و به
    یک «الگو» و یک «نمونه» بدل شوی.



    Click here to enlarge



    3
    ساله بود كه پدر او را به پارک مرکز شهر برد. چند نفر او را با دست نشان
    دادند. چند نفر با دیدن او روی شان را برگرداندند. وقتی پدر او را سوار
    تاب کرد، چند بچه که سوار تاب بودند، با دیدن او گریه کردند و از تاب پایین
    آمدند. پسری که توپش نزدیک پای او افتاده بود جلو آمد اما وقتی نزدیکش
    رسید، فرار کرد و توپش را همان جا گذاشت.
    6 سالگی
    6
    ساله بود که معلم دستش را گرفت و او را روی صندلی نشاند و به همه معرفی
    کرد و گفت که دچار یک بیماری است و بدنش نمی تواند چربی را جذب کند ولی به
    تمام تست های مدرسه جواب داده و دختر خیلی باهوشی است و می تواند دوست خوبی
    برای تمام آنها باشد. بچه های کلاس، خودشان را جمع کردند. دختری که کنار
    او نشسته بود، کیفش را برداشت و 2 نیمکت عقب تر نشست. معلم ها در برخورد
    اول، از دیدنش جا می خوردند، توی حیاط مدرسه همیشه تنها بود و موقع برگشتن
    از مدرسه، مردم او را به هم نشان می دادند.
    18 سالگی
    18
    ساله كه شد به دانشگاه رفت. باز همان تمسخرها و تنهایی ها. بچه های
    دانشكده، كنار دیوار صف می كشیدند واو را مورد تمسخر قرار می دادند. تا
    همین الان هم انگار این قصه قرار نیست تمام شود.



    Click here to enlarge



    رفتن را یاد گرفت، فهمید دیگران مسخره اش می کنند. از همان سال های اول
    زندگی اش فهمید باید فرق عمده ای با دیگران داشته باشد و بزرگ تر كه شد
    دلیل این همه رفتار غیرعادی را فهمید. او زشت بود، نه یك ذره! او بی اندازه
    زشت بود.
    کم کم یاد گرفت بی تفاوت باشد. بعد از آنکه در سایت های
    مجازی تصویر او را مسخره کردند و برایش کامنت های آزاردهنده گذاشتند، به
    خودش گفت: «طبیعی است ناراحت بشوم چون انسانم، فقط باید یاد بگیرم چطور
    نسبت به تمسخر دیگران، بی تفاوت باشم.»
    والاسکوئز گرفتار بیماری
    مرموزی است که تنها 2 نفر دیگر در جهان به آن گرفتارند. این بیماری باعث
    شده بدن این دختر هرگز چربی ذخیره نكرده، عضله ای نسازد و وزنی اضافه نکند.
    جز اینها یک چشم او نابینا و چشم دیگرش کم بیناست در حالی که قرار است
    سال های سال با این بیماری زندگی کند و زنده بماند.
    او با وجود تمام
    مراقبت های پزشکی فقط 26 کیلو گرم وزن دارد و باوجود مصرف 6 وعده غذایی در
    روز و استفاده از ویتامین و قرص آهن یک ذره چربی هم در بدنش وجود ندارد.
    شاید خیلی وقت ها، فکر خلاصی از این بیماری، والاسکوئز را به سمت خودکشی
    برده باشد، شاید بارها و بارها به زمین و زمان بد گفته، گریه کرده، داد
    زده و از خدا خواسته یک جایی راحتش کند. شاید اگر در عصر تکنولوژی به دنیا
    نیامده بود، آدم های کمتری از زشتی اش خبردار می شدند و بازخوردهای کمتری
    می گرفت؛ اما دنیا عوض شده و هر ثانیه آدم های زیادی با فشار یك دكمه از
    كنار تصویر او رد می شوند و با جمله های ریز و درشت شان، روحیه اش را خراب
    می كنند. اما والاسكوئز نمی خواست تسلیم شود. درست از یک جایی به بعد به
    این نتیجه رسیده که او هم حق زندگی دارد و حالا که نمی تواند تقدیرش را
    تغییر دهد، باید نگاه مردم را عوض کند.
    تصمیم گرفت با تمام
    توانایی هایی که دارد، زنده بماند و زندگی کند. او روش مقابله را پیدا كرد:
    «من یک انسانم و اگرچه این مسائل به من صدمه می زند اما سعی می كنم نسبت
    به این امور بی تفاوت باشم.» به رغم تمام حرف هایی که می شنید، تمام
    برخوردهایی که او را آزرده می کرد، رفتار کسانی که در کوچه و خیابان و
    فضاهای مجازی مسخره اش می کردند و با وجود آینده تاریکی که پیش رویش
    می دید، از یک جایی به بعد تصمیم گرفت 4هدف را در زندگی اش دنبال کند:
    اول
    اینکه خود را به عنوان یک سخنران توانمند در تشویق دیگران به پیشرفت و
    زندگی معرفی کند. دوم، تحصیلات عالی داشته باشد. سوم اینکه کتاب بنویسد و
    دست آخر هم برای خودش زندگی تشکیل بدهد و شغل مناسبی داشته باشد.
    هرقدر
    بیشتر در کارش موفق شد، تصویرهای بیشتری از او روی شبکه های مجازی قرار
    گرفت و با عکس العمل های بدتری روبه رو شد. عبارت هایی مثل این جمله ها که:
    اگر من جای تو بودم یک ماسک وحشتنــــــاک می خریدم تا مردم کمتر بترسند
    یا چند می گیری توی خواب من نیای؟ یا تو قبلا بازیگر سـینمای ترسناک
    نبودی؟



    Click here to enlarge



    گرفتنش نقش داشتند. یكی اینكه خانواده اش هیچ وقت تنهایش نگذاشته اند. پدر و
    مادرش هرگز به او به چشم یك دختر زشت نگاه نكرده اند و هیچ فرقی میان او و
    بچه های دیگرشان نگذاشتند. والاسكوئز یک ***** و برادر دارد که قد و وزن
    طبیعی دارند و خیلی وقت ها كه برای انجام کارهایشان تردید دارند سراغش
    می آیند تا با او مشورت کنند. زندگی در چنین خانواده ای، اعتمادبه نفس این
    دختر را آنقدر بالا برده كه احساس می كند هیچ كاری غیرممكن نیست.
    دومین
    عامل روزی بود كه فهمید خیلی وقت ها هدف از نوشتن یك كتاب، پیدا كردن جمله
    شاهكاری است كه در میان نوشته هایش گم شده و او كم كم یاد گرفت چطور این
    جمله ها را شكار كند و در كتاب دیگری جمع آوری كند و در زندگی اش به كار
    بگیرد. كتاب اولش منتشر و با استقبال خوبی هم روبه رو شده و الان هم روی
    جلد دوم كتابش كار می كند. والاسكوئز در این کتاب ها، جملات مثبت و
    عبارت های ماندگار بزرگان را جمع آوری کرده، چون به گفته خودش همین جملات
    زندگی اش را ساخته و به او چگونه نگاه کردن به زندگی را یاد داده است؛ مثل
    جمله ای که به او آموخته باید برای جبران زشتی اش، به زیبایی درون خود
    بپردازد. هر چه در انتخاب راه زندگی اش محكم تر قدم برداشت، بیشتر معتقد شد
    كه زیبایی یکی از فاکتورهای زندگی است، همان طور که تحصیلات یا ثروت هم
    تمام زندگی نیست. به دلیل همین از زشتی به عنوان ابزاری برای شناخته شدن
    استفاده و تلاش کرد تا از همین عامل به عنوان ابزاری برای پیشرفت استفاده
    کند، این نکته را خیلی زود یعنی در اوج سال های جوانی اش فهمید.
    هنوز
    هم آدم های زیادی او را مسخره می کنند. خودش می گوید: «دلم می خواهد به
    مردمی که مسخره ام می کنند بگویم دست از مسخره کردن من بردارند وآموختن را
    شروع کنند. زیرا زندگی پر از حرف های نگفته است.» او امیدوار است روزی در
    جایی، درمان بیماری اش پیدا شود. به نظرش معجزه ای كه برای او می تواند
    اتفاق بیفتد، کشف داروی این بیماری است اما نمی خواهد فقط به انتظار آن روز
    بنشیند. بلكه می خواهد تلاش کند و به تمام هدف هایش برسد. با این حال قرار
    نیست این دختر 23ساله فقط همین قدر زشت باشد تا بالاخره همه به دیدنش عادت
    كنند. این بیماری پیشرفت می كند و چهره این دختر، روز به روز زشت تر خواهد
    شد. با این وجود هرچه می گذرد، بیشتر معتقد می شود كه به بیماری اش، باید
    به چشم یك موهبت نگاه كند. همیشه در مصاحبه ها و كارگاه های آموزشی اش
    می گوید: «به جای نشستن و پاسخ به ترحم دیگران به این نتیجه رسیدم كه كاری
    كنم مشكلات را كنار بگذارم و به موفقیت فكر كنم و از دیگران بیاموزم و به
    دیگران یاد بدهم. »
    زشتی باعث پیشرفتم شد
    این
    دختردر 23 سالگی، به جای آنكه رو به روی دیوارهایی كه جلویش قد علم
    كرده اند، بایستد و با ناامیدی از زمین و زمان بنالد و دنبال مقصر بگردد،
    توانسته در مدت زمان 7سال، بیشتر از 200 كارگاه آموزشی برپا كند. این
    كارگاه ها آنقدر كاربردی اند كه آدم های زیادی جذب آن شده اند و هركدام از
    آنها كه از كارگاه بیرون می روند به یك بلندگوی تبلیغاتی تبدیل می شوند و
    دیگران را برای رفتن به این كارگاه ها تشویق می كنند. او از طریق این
    كارگاه ها، با خانواده های زیادی در ارتباط است. به آنها یاد می دهد چطور
    مشكلات شان را برای دیگران، تعریف كنند و راه حل های دیگران را بشنوند و
    فقط بخواهند تغییر كنند و از آنچه هست فاصله بگیرند. والاسكوئز در حال
    حاضر، یك پست كارشناسی ارشد در رشته ارتباطات دانشگاه تگزاس دارد. گذشته از
    این، او در یک انجمن خیریه کار كرده و برای بچه های بی سرپرست، لباس و
    مواد غذایی تهیه می کند.


    • :biggrin:



    برای شناخت بهتر آدمها
    کافی است یکبار بر خلاف میلشان عمل کنی ..

  2. 11کاربر از IP9039 بخاطر ارسال این پست مفید سپاسگزاری کرده اند:

    ali-89 (24th July 2013),aramjan (24th August 2014),Arash_323 (4th March 2013),farhad1904 (4th March 2013),iean888 (5th April 2013),IRANIA (4th March 2013),parsa8 (13th March 2013),TuneUp_Vahab (22nd March 2013),venusz (29th August 2013),رضااصغری (4th March 2013)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  


Copyright ©2000 - 2013, Jelsoft Enterprises Ltd کیــــــــــان ستـــــــــــ ...® اولین و بزرگترین سایت فوق تخصصی الکترونیک در ایران



Cultural Forum | Study at Malaysian University